چابک، چالاک، شنگول، با نشاط، شاد و خرم، جست وخیز کنان سایر معانی: سر حال، سر زنده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شوخ، شاد، شادمان سایر معانی: شاد و خرم، شنگول، مل و مست، مشغول بازیگوشی، سر مست، خوش، بذله گو
وابسته به ورزش، ورزشی، ناوردی، مسابقه ای، ورزش دوست، ورزشکار، جوانمرد، منصف، وابسته به قمار، قماری، بختی، وابسته به بخت آزمایی، (زیست شناسی) جهشی، ناروال، جنده بازی، دلیرانه، تفریح دوست، باز ...