(جراحی) تهی روده برداری، ژژونوم برداری، دراوردن بخشی ازروده تهی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فوران گر، فورانی، احساساتی
پوچ، چرند، تهی، احمق، بی مغز سایر معانی: بی معنی، بی چم، احمقانه، خالی، فضای نامحدود
کودکانه، بچگانه، احمقانه سایر معانی: کودک وار، نابخردانه
کهنه، مبتذل سایر معانی: پیش پا افتاده، بی مزه، خالی از لطف و تازگی، تکراری
خنک، بی روح، بی مزه، بی حس، مرده، بی حرکت سایر معانی: ملال آور، چرند، خنک و بی مزه، بی طعم
پوچی، بی حسی، بی عاطفگی، بی روحی، خنکی، بی مزگی سایر معانی: بی طعمی، ملال انگیزی