گفتن، تمرین کردن، تکرار کردن سایر معانی: باز گفتن، واگویی کردن، بازگویی کردن، برشمردن، (دقیقا) شرح دادن، (به ترتیب) گفتن، (نمایش یا کنسرت و غیره) تمرین کردن، تمرین دادن، (با تمرین) آموزاندن ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دِنای تکراری [زیستشناسی - ژنشناسی و زیستفنّاوری] دِنای متشکل از توالیهای تکراری
واژههای مصوب فرهنگستان
ابطال، الغا، لغو کردن سایر معانی: (قانون یا گواهینامه و غیره) باطل کردن، الغا کردن، ناارج کردن، ناهوده کردن، فسخ کردن، به هم زدن، مانع شدن [حقوق] فسخ کردن، باطل کردن، لغو کردن، رجوع کردن ...
درهم دریدن سایر معانی: پاره پاره ومتلاشی کردن
بوقلمون، واخورده سایر معانی: (جانور شناسی) بوقلمون (تیره ی meleagrididae به ویژه meleagris gallopavo که اهلی است و agriocharis ocellata که وحشی و بومی امریکای مرکزی است)، گوشت بوقلمون، (امری ...
تحصیل نکرده، آموزش ندیده، بیسواد
محو کردن، زدودن سایر معانی: 1- (نوشته و غیره) پاک کردن، محو کردن 2- کشتن، معدوم کردن، نابود کردن، از میان برداشتن، 3- (شدیدا) شکست خوردن، ناکام شدن، زمین خوردن، (خودمانی) شکست، ناکامی، سقوط، ...