rehearse
معنی
گفتن، تمرین کردن، تکرار کردن
سایر معانی: باز گفتن، واگویی کردن، بازگویی کردن، برشمردن، (دقیقا) شرح دادن، (به ترتیب) گفتن، (نمایش یا کنسرت و غیره) تمرین کردن، تمرین دادن، (با تمرین) آموزاندن
سایر معانی: باز گفتن، واگویی کردن، بازگویی کردن، برشمردن، (دقیقا) شرح دادن، (به ترتیب) گفتن، (نمایش یا کنسرت و غیره) تمرین کردن، تمرین دادن، (با تمرین) آموزاندن
دیکشنری
تمرین کنید
فعل
say, tell, utter, adduce, declare, rehearseگفتن
practice, exercise, drill, rehearse, woodshed, practiseتمرین کردن
repeat, replicate, iterate, frequent, ingeminate, rehearseتکرار کردن
ترجمه آنلاین
تمرین کنید
مترادف
act ، depict ، describe ، do over ، drill ، dry run ، experiment ، go over ، go through ، hold a reading ، hone ، iterate ، learn one's part ، narrate ، practice ، ready ، recapitulate ، recite ، recount ، reenact ، reiterate ، relate ، repeat ، review ، run lines ، run through ، study ، take from the top ، tell ، test ، train ، try out ، tune up ، walk through ، warm up ، work out