[آمار] توزیع نمایی مکرّر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] انتگرال گیری مکرر
[ریاضیات] هسته ی مکرر
[ریاضیات] حد مکرر
چند واژه را با یک حرف یا یک صدا آغاز کردن، همگونی آغازین داشتن (مثلا: a sweet summer season)، چند کلمه ء نزدیک بهم را با یک حرف اغاز کردن، اوردن کلمات با صدای مترادف مثل :sun the was soft wh ...
دورۀ آغاز نگارش [باستانشناسی] برههای در دورۀ آغاز تاریخ آسیای غربی، حدود 3400 تا 3100 ق.م، که گِلنبشتههای (tablets) تصویری ظاهر میشوند ...
واژههای مصوب فرهنگستان
(دارای سواد کم یا فقط سواد خواندن) کم سواد، نیمه سواد
(نگارش واژه های یک زبان با الفبای زبان دیگر مثلا نگارش ((عروسی)) و ((تبریز)) به این صورت: aroosi و tabriz) ترا نویسی کردن، ترا نگاشتن، حرف بحرف نوشتن [برق و الکترونیک] ترجمه تبدیل نویسه های ...
منسوخ کردن، از میان بردن، بر انداختن، موقوف کردن سایر معانی: فسخ کردن، ملغی کردن، لغو کردن، منسو کردن [حقوق] لغو کردن، نسخ کردن
منسوخ کردن، لغو کردن، باطل کردن، خنثی کردن، فسخ کردن سایر معانی: حلقه مانند، حلقوی، چنبری، حلقه وار، مدور، گرد، طوقی، زرفینی، فسخ و الغا کردن، کان لم یکن تلقی کردن [ریاضیات] از بین بردن، صفر ...
خرد کردن، خراب کردن، ویران کردن سایر معانی: (ساختمان و غیره) خراب کردن، منهدم کردن، درهم کوبیدن، واریزاندن، (مجازی) نابود کردن، بلعیدن [مهندسی گاز] ویران کردن، ازمیان برداشتن ...
تحصیل کرده، فرهیخته، تحصیل شده سایر معانی: آموخته، آموزش دیده، تعلیم یافته، بر مبنای اطلاع و تجربه (در برابر دیمی یا همین جوری یا الله بختکی و غیره)، بررسی شده