معنی

خرد کردن، خراب کردن، ویران کردن
سایر معانی: (ساختمان و غیره) خراب کردن، منهدم کردن، درهم کوبیدن، واریزاندن، (مجازی) نابود کردن، بلعیدن
[مهندسی گاز] ویران کردن، ازمیان برداشتن

دیکشنری

تخریب
فعل
ruin, destroy, take down, wreck, pull down, demolishخراب کردن
destroy, havoc, raze, rubble, demolish, devastateویران کردن
grind, squelch, minify, smash, chop, demolishخرد کردن

ترجمه آنلاین

تخریب

مترادف

متضاد

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.