تکرار کننده، بازگو کننده، مکرر کننده، ازسر گیرنده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
متناوب، نوبتی، نوبهای، قطع کننده، تنفس دار، نوبت دار سایر معانی: ادواری، پستادار، پستامند، گاه ایستا، گاهوار [سینما] متناوب - حرکت متناوب [کامپیوتر] غیر دائمی، متناوب، دوره ای . [برق و الکتر ...
مکرر، تکراری سایر معانی: تکراری (به ویژه به طور ملالت آور)، بازانجامی، پی درپی، دمگیر