مفسّر دادهها [رایانه و فنّاوری اطلاعات] برنامهای که روابط و معانی نهفته در مجموعهای از دادهها را استخراج کند
واژههای مصوب فرهنگستان
قاضی، کارشناس، دادرس، محاکمه کردن، حکم دادن، تشخیص دادن، داوری کردن، قضاوت کردن سایر معانی: قاضی (از پهلوی: کادیک)، دادور، (مسابقات یا اختلافات و غیره) داور، خبره، ـ شناس، دارای نظر صائب در، ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازبین، منقد ادبی، بازبین گر سایر معانی: نقدگر (به ویژه نقدگر آثار معاصر در مجلات و روزنامه ها)، منتقد، هنرسنج
برنامهای که گزارههای زبان برنامهنویسی پِرل را خطبهخط، بهصورت یک خط در هر مرحله، ترجمه و اجرا میکند [رایانه و فنّاوری اطلاعات] ...