ملقمه، امتزاج، امیزش، امیختگی سایر معانی: آمیخ، آمیزه، آمیخته، ادغام، ائتلاف، اختلاط، آمیزش، (شیمی) ملغمه، ملغمه سازی، (فلزشناسی) برون کشی فلز پربها از سنگ معدن [معدن] ملقمهسازی (جدایش) ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ترکیب، مخلوط، امیختگی، مخلوطی، امیزه، مخلوط کردن سایر معانی: آمیختن، قاطی کردن، شیوانیدن، شیویدن، سرشتن، یکدست کردن یا شدن، آمیزه، آمیختگی، اختلاط و امتزاج، گمیزه، یکی کردن، به هم خوردن، به ...
ترکیب، اختلاط سایر معانی: آمیزه، همامیخت، مخلوط
عدم تجانس سایر معانی: جوربجوری، ناجوری [نساجی] نا همگنی - نا یکنواختی محلول [ریاضیات] ناهمگنی [آمار] ناهمگنی
شالوده، بافت، بافندگی، بافته، تار و پود، پارچه منسوج، دارای بافت ویژهای نمودن سایر معانی: بافت (روش بافتن)، ویژگی، خصوصیت، نهاد، ترکیب، ساختار، (نرمی یا زبری و غیره) پرماس، دارای بافت بخصوص ...