texture
معنی
شالوده، بافت، بافندگی، بافته، تار و پود، پارچه منسوج، دارای بافت ویژهای نمودن
سایر معانی: بافت (روش بافتن)، ویژگی، خصوصیت، نهاد، ترکیب، ساختار، (نرمی یا زبری و غیره) پرماس، دارای بافت بخصوص کردن، (در اصل) پارچه
[خودرو] بافت
[شیمی] بافت
[عمران و معماری] بافت
[کامپیوتر] الگو .
[برق و الکترونیک] بافت، طرح، زمینه
[نساجی] تکسچر - بافت - زمینه - طرح - نقشه - نقش - تراکم تار و پود در اینچ پارچه
[معدن] بافت (سنگ شناسی)
[پلیمر] نسج، بافت
[آب و خاک] بافت
سایر معانی: بافت (روش بافتن)، ویژگی، خصوصیت، نهاد، ترکیب، ساختار، (نرمی یا زبری و غیره) پرماس، دارای بافت بخصوص کردن، (در اصل) پارچه
[خودرو] بافت
[شیمی] بافت
[عمران و معماری] بافت
[کامپیوتر] الگو .
[برق و الکترونیک] بافت، طرح، زمینه
[نساجی] تکسچر - بافت - زمینه - طرح - نقشه - نقش - تراکم تار و پود در اینچ پارچه
[معدن] بافت (سنگ شناسی)
[پلیمر] نسج، بافت
[آب و خاک] بافت