تعادل، هم ارزی سایر معانی: برابری، هم سنگی، تساوی، هم چندی، همالی، تبدیل پذیری، (شیمی) برابری ترکیب پذیری، کنش برابری (equivalency هم می گویند)، equivalency تعادل [برق و الکترونیک] هم ارزی [ ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جور، مساوی، یکسان، عینی، همان، منطبق با سایر معانی: همانند، یکجور، همسان، برابر، عینا مثل هم (معمولا با: to یا with)، یکی، درست همان، وابسته به دوقلوهای همسان [برق و الکترونیک] همانند، یکسان ...
دو طرفه، دو جانبه، متقابل سایر معانی: دوسویه، هردوسر، برابر کنشی، (دستور زبان) دوسویه، مقابل و معکوس، وارونه و برابر، تبادل پذیر، معوض، (ریاضی) (عدد) متقابل، متعاکس، باژگون، عمل متقابل [سینم ...
متقابل
قابل انتقال، انتقال پذیر سایر معانی: قابل واگذاری [برق و الکترونیک] قابل انتقال [زمین شناسی] قابل انتقال [حقوق] قابل انتقال، قابل واگذاری [آمار] قابل انتقال ...