identical
معنی
جور، مساوی، یکسان، عینی، همان، منطبق با
سایر معانی: همانند، یکجور، همسان، برابر، عینا مثل هم (معمولا با: to یا with)، یکی، درست همان، وابسته به دوقلوهای همسان
[برق و الکترونیک] همانند، یکسان
[مهندسی گاز] یکسان، همانند
[نساجی] یکسان - همانند
[ریاضیات] همانند، یکسان
سایر معانی: همانند، یکجور، همسان، برابر، عینا مثل هم (معمولا با: to یا with)، یکی، درست همان، وابسته به دوقلوهای همسان
[برق و الکترونیک] همانند، یکسان
[مهندسی گاز] یکسان، همانند
[نساجی] یکسان - همانند
[ریاضیات] همانند، یکسان
دیکشنری
یکسان
صفت
same, identical, similar, equal, alike, uniformیکسان
same, identical, very, selfsame, idem, identicهمان
equal, alike, identical, even, level, adequateمساوی
objective, visual, exact, identical, genuine, identicعینی
identical, identicمنطبق با
compatible, identical, accordant, concordant, identicجور
ترجمه آنلاین
یکسان
مترادف
Xerox ، carbon copy ، corresponding ، dead ringer ، ditto ، double ، duplicate ، equivalent ، exact ، identic ، indistinguishable ، interchangeable ، like ، like two peas in a pod ، look alike ، matching ، one and the same ، same ، same difference ، selfsame ، spitting image ، tantamount ، twin ، very ، very same