تخطی کردن، دست درازی کردن، دست اندازی کردن، تجاوز کردن سایر معانی: (به تدریج یا یواشکی) تجاوز کردن (به ملک یا حقوق یا مرز دیگران)، فراروی کردن، تعدی کردن، دست یازیدن، فزون روی کردن، غصب کردن ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تجاوز، دست اندازی، تخطی سایر معانی: دست اندازی، تخطی، تجاوز [عمران و معماری] تداخل - دست اندازی [فوتبال] تجاوز [نفت] رخنه ی تدریجی
حمله، تاراج، تهاجم، چپاول، چپاول کردن، غارت کردن، تاخت و تاز کردن، تهاجم کردن، پیغام بردن سایر معانی: حمله ی ناگهانی (به منظور به دست آوردن چیزی)، تاخت و تاز، یورش، دست اندازی، (مجازی) عرض ا ...
تعدی، تاخت و تاز، غارت، تهاجم، تاراج و حمله، غارتگری سایر معانی: (به ویژه اگر نامطبوع باشد) درون روی، درون ریزی، رسوخ، یورش، هجوم، درازدستی [آمار] درون گشت
حمله کردن بر، تجاوز کردن، تهاجم کردن، هجوم کردن، تاخت و تاز کردن در سایر معانی: مورد تاخت و تاز قرار دادن، (با جنگ و قشون) گرفتن، تجاوز (نظامی) کردن، برتاختن، تاخت و تاز کردن، دست یازی کردن، ...
استیلاء، تعرض، تاخت و تاز، تهاجم، هجوم سایر معانی: (با قشون و جنگ) گرفتن، تجاوز (نظامی)، اشغال، تازش، برتازش، مزاحمت، دخول بدون اجازه، خلوت شکنی، درونگیری، فراگیری، (مجازی) هجوم، یورش، استیل ...
یورش، تاخت، تاخت و تاز، حمله ناگهانی، ورود ناگهانی پلیس، یورش اوردن، هجوم اوردن سایر معانی: (ناگهانی) حمله، ناگه تک، تک ناگهانی، دستبرد، شبیخون، (پلیس و غیره) ریختن (به محل خاص)، غافلگیری، ی ...