foray
معنی
حمله، تاراج، تهاجم، چپاول، چپاول کردن، غارت کردن، تاخت و تاز کردن، تهاجم کردن، پیغام بردن
سایر معانی: حمله ی ناگهانی (به منظور به دست آوردن چیزی)، تاخت و تاز، یورش، دست اندازی، (مجازی) عرض اندام، فعالیت شدید، تازش، چاپیدن، (به منظور غنیمت گیری) حمله کردن، بیغما بردن
سایر معانی: حمله ی ناگهانی (به منظور به دست آوردن چیزی)، تاخت و تاز، یورش، دست اندازی، (مجازی) عرض اندام، فعالیت شدید، تازش، چاپیدن، (به منظور غنیمت گیری) حمله کردن، بیغما بردن
دیکشنری
پیشاپیش
اسم
invasion, incursion, foray, inroadتهاجم
attack, assault, offensive, offense, onslaught, forayحمله
plunder, loot, spoliation, raven, foray, ravinچپاول
plunder, spoil, loot, pillage, desolation, forayتاراج
فعل
overrun, foray, ravageتاخت و تاز کردن
foray, invadeتهاجم کردن
forayپيغام بردن
despoil, foray, maraud, ransack, spoliate, swoopچپاول کردن
plunder, loot, loot, ransack, pillage, forayغارت کردن
ترجمه آنلاین
حمله
مترادف
attack ، depredation ، descent ، inroad ، invasion ، irruption ، raid ، reconnaissance ، sally ، sortie