اغشتن، اشباع کردن، رسوخ کردن در، خوب نفوذ کردن، خوب رنگ گرفتن، ملهم کردن سایر معانی: (با: with) آکندن، الهام دادن، (اندیشه و غیره) القا کردن، به دل انداختن، رنگدار کردن (از رنگ اشباع کردن)، ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مصونیت دادن، مصونیت دار کردن سایر معانی: (به ویژه از راه تزریق) مصونیت دادن به، ایمنی دادن به، ایمن کردن، مصون کردن، ایجاد ایمنی کردن
ابستن کردن، لقاح کردن، اشباع کردن سایر معانی: (کاملا) پر کردن، مالامال کردن، سرشار کردن، آغشتن، (با: with - احساس یا عقیده و غیره را) القا کردن، تلقین کردن، نیوشاندن، آبستن کردن، (تخم را با ...
بر انگیختن، پاشیدن، ریختن، دم کردن، القاء کردن سایر معانی: (چای و قهوه و غیره) دم کردن، (در فکر و روح کسی) دمیدن، القا کردن، (در مغز یا فکر) جایگیر کردن، نیوشاندن، (مهجور) آبگونه روی چیزی (ی ...
واکسن زدن، واکسینه کردن، مایه کوبی کردن، تلقیح شدن، واکسن زدن به، برضد بیماری تلقیح شدن [بهداشت] واکسن زدن