معنی، شرح، ادا کردن، اشاره، کنایه، تشریح سایر معانی: کنایه (معمولا مذمت آمیز)، ایما، نمار، گواژه، مقصود، یعنی، تلویحااشاره کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کاهش، افترا، کسر، بد گویی، کسر شان سایر معانی: کاهش (از چیز دلخواه)، سعایت، زشت یادی، بی اعتبارسازی، غیبت (پشت سر کسی حرف بد زدن) [ریاضیات] کاهش
کنایه، کاوش، حفاری، حفر، کندن، کاوش کردن، فرو کردن سایر معانی: حفر کردن، (معمولا با: out) کندن و درآوردن، گودبرداری کردن، چال کردن، (معمولا با: up یا out) دریافتن، کشف کردن، کاویدن، کندوکاو ...
دوسر، حرف دو پهلو سایر معانی: دوسر، حرف دو پهلو
اشاره، زیرکی، نفوذ، پیچ، تاب، دخول غیر مستقیم، رخنه یابی، خود جاکنی، دخول تدریجی سایر معانی: گوشه زنی، کنایه، موج
پچ پچ، بیخ گوشی، نجوا، نجوا کردن، پچ پچ کردن سایر معانی: زمزمه کردن، در گوشی حرف زدن، محرمانه یا مخفیانه صحبت کردن، صحبت در گوشی، شایع شدن یا کردن، شایعه، سر، هر چیزی که نجوا شود، هر صدای پچ ...