معنی

پچ پچ، بیخ گوشی، نجوا، نجوا کردن، پچ پچ کردن
سایر معانی: زمزمه کردن، در گوشی حرف زدن، محرمانه یا مخفیانه صحبت کردن، صحبت در گوشی، شایع شدن یا کردن، شایعه، سر، هر چیزی که نجوا شود، هر صدای پچ پچ مانند (مانند صدای برگ درختان در نسیم)، بی  گوشی

دیکشنری

نجوا
اسم
whisperنجوا
chatter, whisper, prateپچ پچ
susurration, whisperبیخ گوشی
فعل
whisper, whisperنجوا کردن
chatter, whisperپچ پچ کردن

ترجمه آنلاین

زمزمه کن

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.