فلاکت، مصیبت، فاجعه، بلای ناگهانی سایر معانی: پایان ناگهانی و تباهگر، دژفرجام، فروگشت، شکست دهشتناک، انهزام، بلا، سانحه، (در نمایش به ویژه در تراژدی) صحنه ی نهایی و سرنوشت ساز (که در آن قهرم ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کینه جویی، انتقام، قصاص سایر معانی: (اسطوره ی یونان) الهه ی انتقام، نمسیس، سزا، بادافره، کیفر، مکافات، انتقام گیر، سزادهنده، کیفربخش، الهه انتقام
اذیت، ازار، ناگواری، سر خر، مایه رنجش، مایه تصدیع خاطر سایر معانی: دردسر، مایه ی گرفتاری، گرفتاری، مزاحمت، (حقوق) آزار، بلا، ایجاد مزاحمت (مثلا سد معبر)، مردم آزاری [حقوق] مزاحمت، ایذاء، مزا ...