nuisance
معنی
اذیت، ازار، ناگواری، سر خر، مایه رنجش، مایه تصدیع خاطر
سایر معانی: دردسر، مایه ی گرفتاری، گرفتاری، مزاحمت، (حقوق) آزار، بلا، ایجاد مزاحمت (مثلا سد معبر)، مردم آزاری
[حقوق] مزاحمت، ایذاء، مزاحم
سایر معانی: دردسر، مایه ی گرفتاری، گرفتاری، مزاحمت، (حقوق) آزار، بلا، ایجاد مزاحمت (مثلا سد معبر)، مردم آزاری
[حقوق] مزاحمت، ایذاء، مزاحم
دیکشنری
مزاحمت
اسم
hurt, harassment, persecution, nuisance, vexation, troubleازار
nuisanceمایه رنجش
harassment, harm, persecution, tease, annoyance, nuisanceاذیت
nuisance, bad tasteناگواری
nuisanceمایه تصدیع خاطر
spoiler, nuisance, kneecap, bore, odd man out, patellaسر خر
ترجمه آنلاین
مزاحمت
مترادف
besetment ، blister ، bore ، bother ، botheration ، botherment ، bum ، creep ، drag ، drip ، exasperation ، frump ، gadfly ، headache ، inconvenience ، infliction ، insect ، irritant ، irritation ، louse ، nag ، nudge ، offense ، pain ، pain in the neck ، pest ، pester ، pesterer ، pill ، plague ، poor excuse ، problem ، terror ، trouble ، vexation