فوق العاده، بی بها، گرانبها، تخمین ناپذیر سایر معانی: نابرآورد، برآوردنکردنی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نا معلوم، بی حساب، نا شمردنی، شمرده نشدنی سایر معانی: بی شمار، فراوان، حساب نشدنی
فوق العاده گرانبها، پر بها، غیرقابل تخمین، چیز بی ارزش سایر معانی: پر ارزش، گرانبها
بی بها، چیز بی ارزش، بسیار پر قیمت سایر معانی: پرارزش، گرانبها، نفیس
[ریاضیات] تعریف ناپذیر، شمارش ناپذیر، ناشمارا
چیز گرانبها، با ارزش، نفیس، گرانبها، پر بها، قیمتی سایر معانی: پرارزش، ارزشمند، ذی قیمت، شایگان، بهاور، ارزنده، ارجمند، گرانقدر [ریاضیات] با ارزش، ارزشمند