[خاک شناسی] سخت لایه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[زمین شناسی] تالک سخت شده تالک سفت شده که در نتیجه ازدیاد حرارت حاصل می شود و سختی آن به 6 می رسد
بی عاطفه، بی حس، پوست کلفت، تالم ناپذیر سایر معانی: (کسی که یا احساس نمی کند یا احساسات خود را نشان نمی دهد) آرام، خونسرد، تو دار، خوددار، فاقد احساس درد، بی درد، رنج نشناس، بی رگ ...
بی عاطفه، سنگ دل، لجوج، سخت دل، سرخت سایر معانی: ناپشیمان، غیر نادم، یکدنده، لجباز، سرسخت، سمج، انعطاف ناپذیر، دل سخت، بی رحم، بی مروت
سفت، شق، پر مایه، چوب شده سایر معانی: سخت، خمش ناپذیر، سخته، سخت جنب، کند، گیردار، (طناب یا زه یا عضله و غیره) کشیده، تنگ، (عضله) کوفته، گرفته، ضرب دیده، دارای درد عضله (در اثر کار یا سرما و ...