اذیت کردن، تاوان دادن، صدمه زدن به سایر معانی: بیمه کردن، تضمین کردن، پابندان کردن، (معمولا با: for) غرامت دادن، لطمه زدن به، غرامت دادن [حقوق] غرامت دادن، جبران خسارت کردن، بری الذمه کردن، ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بیمه کردن، ضمانت کردن، بیمه بدست اوردن سایر معانی: بیمه کردن، بیمه بدست اوردن، ضمانت کردن [حقوق] بیمه کردن
غرامت دادن [حقوق] جبران کردن خسارت، پرداختن غرامت، بازگرداندن وضع پیشین زیان دیده، رد کردن مال به صاحب اصلی آن
جبران کردن، پاداش دادن، تاوان دادن، سزا دادن سایر معانی: اجر دادن، عوض دادن، تلافی کردن، (عشق و دوستی و غیره) عمل به مثل کردن، کیفر دادن
غرامت دادن، پس دادن، بحال اول بر گرداندن، اعاده کردن سایر معانی: پس دادن، بحال اول برگرداندن، اعاده کردن