معنی

بیمه کردن، ضمانت کردن، بیمه بدست اوردن
سایر معانی: بیمه کردن، بیمه بدست اوردن، ضمانت کردن
[حقوق] بیمه کردن

دیکشنری

مطمئن شو
فعل
insure, assureبیمه کردن
insureبیمه بدست اوردن
guarantee, vouch, sponsor, insure, warrantضمانت کردن

ترجمه آنلاین

بیمه کنند

مترادف

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.