انحراف، نهاد، تمایل، عطف، خو، شیب، خمیدگی بجلو و پایین سایر معانی: سرازیری، سربالایی، کژینگی، شیبداری، (فکر و احساس) میل، گرایش، طبع، زاویه ی شیب، میزان شیب، تعظیم خفیف، سرفرودآوری، سیرت، طب ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زاویۀ میل [هوافضا] زاویۀ صفحۀ مدار با صفحۀ مرجعی مانند صفحۀ استوای زمین
واژههای مصوب فرهنگستان
[ریاضیات] شیب یک صفحه
[نساجی] زاویه سر سوزن زاویه خاردار کارد
[زمین شناسی] انحراف گمانه
[آب و خاک] شیب هیدرولیک
مـِیل مغناطیسی [ژئوفیزیک] زاویۀ میان مؤلفۀ افقی و راستای میدان مغناطیسی کل
ارزو، اشتیاق، اشتها، میل و رغبت ذاتی سایر معانی: میل شدید، ولع، رغبت [بهداشت] اشتها
جذب، جاذبه، جلب، کشش، کشندگی سایر معانی: دلبری، دلربایی، دلکشی، گرایش، مجذوب سازی، جذابیت، گیرایی، چیز جالب، چیز دلربا یا گیرا، به خودکشی، ربایش، (فیزیک) جاذبه، همگرایش (در مقابل: دفع، وازنش ...
سجود، قوس، کمان، تعظیم، سر فرود اوردن، خمیده شدن، سجود کردن، خم شدن، تعظیم کردن، سرتکان دادن، خم کردن، خمیدن سایر معانی: خماندن، خم کردن یا شدن، سر فرود آوردن، سرخم کردن، تسلیم شدن، رضایت دا ...
نژاد، سرازیری، نزول، هبوط سایر معانی: فرود، فرو روی، پایین روی، زیرروی، فروشد، تبار، نسب، تخمه، نسل، پروز، فروسویی، زیرسویی، شیب، (با: on یا upon) یورش، حمله ی ناگهانی، خراب شدن سر کسی، سر ز ...
نارضایتی، ناخشنودی، ناخرسندی، عدمرضایت سایر معانی: نارضایی، ناخوش دلی، مایه ی نارضایی