نسبت دادنی، اسناد دادنی سایر معانی: اطلاق پذیر، منتسب کردنی، اسناد کردنی، سزاوار سرزنش
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پرشدنی، اتهام پذیر، قابل بدهی یا پرداخت سایر معانی: قابل مطالبه، محول کردنی، حساب شدنی (پای کسی) (رجوع شود به: charge)