نقش دیگری را بازی کردن، جعل هویت سایر معانی: جعل هویت، نقش دیگری را بازی کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حمله جعل هویت [رمزشناسی] حملهای که در آن مهاجم هویت یکی از طرفهای مجاز در یک سامانه یا قرارداد ارتباطی (communications protocol) را به خود نسبت میدهد ...
واژههای مصوب فرهنگستان
impersonation, n•تقلید درآوردن، نقش بازی کردن، جعل هویت، خود جازنی، وانمود
تقلید، مسابقه، هم چشمی، پژهان سایر معانی: رقابت، برتری جویی، هماوردی، پیشی خواهی، (مهجور) جاه طلبی (از راه تقلید و رقابت) [کامپیوتر] نمونه سازینماسازی . - تقلید - سخت افزار یا نرم افزاری که ...
تصویب، بصورت قانون در امدن سایر معانی: وضع، رواگانی، (آنچه که وضع یا تصویب شده است) قانون، لایحه، مصوبه [حقوق] قانونگذاری، تصویب قانون، قانون، مقررات
نمایندگی، نماینده، نمایش، تمثال، ارائه، نیابت سایر معانی: وکالت، نمونه، تصویر، عکس، تجسم، تنمندگری، تندیسگری، فرتور، بازنمایی، تصویرگری، تناوری، تن بخشی، وانمود، اظهار، بازنمود، تظاهر، هیئت ...
خیال، شبح، تمثال، صورت خیالی، نمودناک، شباهت وهمی، شباهت ریایی، شباهتتصنعی سایر معانی: تصویر، فرتور، وانمودگر، تظاهر، ریاکاری