[شیمی] ناکاملی شبکه [برق و الکترونیک] ناکاملی شبکه ؛ نقص شبکه انحراف نسبت به یک شبکه ی همگن کامل در ماده ی بلوری.
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سستی، نا استواری، بیمایگی، نحیفی، خطایی که ناشیازضعف اخلاقی باشد سایر معانی: (به ویژه اخلاق و اراده) ضعف، ضعف نفس، گمراهی پذیری، ضعف اخلاق
نا مناسبی، نارسایی، بی کفایتی، نابسندگی، عدم تکافو سایر معانی: عدم کفایت، نابسندیدگی، کمبود، کمداشت، ناکافی بودن [حسابداری] عدم کفایت [ریاضیات] بی کفایتی، عدم تکافو، نارسائی ...
دندانه دار بودن، ناهمواری، بریدگی
گناه، عیب، خطا، بزه، حرج، فسق، عصیان، معصیت، گناه ورزیدن، معصیت کردن، خطا کردن سایر معانی: مخفف: sine، (بیست و یکمین حرف الفبای عبری) سین، (مجازی یا به شوخی) خطا، تقصیر، اشتباه، گناه کردن [ک ...
[نساجی] نایکنواختی رنگ
unsubstantial بی اساسی، بی اهمیتی، واهی