اگاهی، فوریت، بی واسطگی، بی درنگی، بی فاصلگی، حضور ذهن، قرب جواز، مستقیم و بی واسطه بودن سایر معانی: نزدیکی، وابستگی، ربط، بدیهی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مجاورت، نزدیکی، نزدیک بودن، قرابت سایر معانی: جوار [عمران و معماری] مجاورت - نزدیکی [برق و الکترونیک] تقرب، مجاورت [صنعت] نزدیکی، تقریب [ریاضیات] نزدیکی، مجاورت، همسایگی ...