immediacy
/ˌɪˈmiːdiəsi/

معنی

اگاهی، فوریت، بی واسطگی، بی درنگی، بی فاصلگی، حضور ذهن، قرب جواز، مستقیم و بی واسطه بودن
سایر معانی: نزدیکی، وابستگی، ربط، بدیهی

دیکشنری

بلافاصله
اسم
urgency, immediacy, promptitudeفوریت
immediacyبی واسطگی
immediacyبی درنگی
immediacyبی فاصلگی
knowledge, awareness, consciousness, inkling, intelligence, immediacyاگاهی
immediacyحضور ذهن
immediacyقرب جواز
immediacyمستقیم و بی واسطه بودن

ترجمه آنلاین

بی واسطه بودن

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.