واهی، خیالی، پوچ
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خیالی، بوالهوس، پر اوهام سایر معانی: پر تخیل، پر پندارش، شگرف، طرفه، شگفت انگیز، عجیب و غریب، خیالباف، اهل خواب و خیال، هوس باف، خیال پرداز
ساختگی، افسانهای سایر معانی: fictive ساختگی
خلیفهای، نیابتی، به نیابت قبول کردن، وابسته به خلیفه سایر معانی: وابسته به نیابت یا جانشینی، وکالتی، (انجام شده یا تحمل شده به جای شخص دیگر) بلاگردان، (زیست شناسی - وابسته به عملی که یک اندا ...