خانه داری، اداره منزل سایر معانی: کلفتی، خدمتکاری، اداره ی خانه، کاخداری [کامپیوتر] عملیات کامپیوتری که مستقیماً کمکی برای بدست آوردن نتایج مطلوب نمیکند اما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه ان ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کارهای سبک خانکی، کارهای خانه داری
کارخانه، خانه داری سایر معانی: کار منزل (نظافت و آشپزی و غیره)، کارخانه، خانه داری اشپزی وغیره