دشمن [علوم نظامی] ← هواگرد دشمن
واژههای مصوب فرهنگستان
دشمن، عدو، ضد، ضد، متخاصم، خصومت امیز سایر معانی: وابسته به دشمن، ناوردی، خصم، پرکینه، غیر دوستانه، خصمانه، دشمنانه، خصومت آمیز، کین آمیز، کین توز، مخالف، کیاگن، ناسازگار، (بازرگانی و مالیه) ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پرخاشگری خصمانه [روانشناسی] پرخاشگری بهقصد آزار و آسیب رساندن
[زمین شناسی] یخ متخاصم در میان اصطلاحات مربوط به زیردریایی و زیردریانوردی این عنوان یه یک لایه یخی فاقد سوراخ یا شکاف بزرگی که امکان بالا آمدن و به سطح دریا رسیدن زیردریایی را فراهم می کند گ ...
[حقوق] شاهد معارض، شاهد معاند (شاهدی که نسبت به طرف احضار کننده خصومت ورزد)
قانون ـ فقه : مخاصمه
بستۀ میزبانی [رایانه و فنّاوری اطلاعات] بستهای معمولا تجارتی شامل مفاد قراردادی که برای فروش یا اجارۀ فضایی از سامانهای رایانهای ارائه میشود تا کاربر بتواند با خرید ی ...
شبحزدایی [ژئوفیزیک] فرایند زدودن اثر شبح از لرزهنگاشت
[سینما] حرکت سایه
(نادر) روحانی، مذهبی، روح مانند، شبح مانند، روحی، روح وش، خیالی
بنام شخص دیگری نوشتن
ghostlike شبح مانند، روح مانند