دشمن [علوم نظامی]
دشمن، عدو، ضد، ضد، متخاصم، خصومت امیز سایر معانی: وابسته به دشمن، ناوردی، خصم، پرکینه، غیر دوستانه، خصمانه، دشمنانه، خصومت آمیز، کین آمیز، کین توز، مخالف، کیاگن، ناسازگار، (بازرگانی و مالیه) ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پرخاشگری خصمانه [روانشناسی] پرخاشگری بهقصد آزار و آسیب رساندن
واژههای مصوب فرهنگستان
[زمین شناسی] یخ متخاصم در میان اصطلاحات مربوط به زیردریایی و زیردریانوردی این عنوان یه یک لایه یخی فاقد سوراخ یا شکاف بزرگی که امکان بالا آمدن و به سطح دریا رسیدن زیردریایی را فراهم می کند گ ...
[حقوق] شاهد معارض، شاهد معاند (شاهدی که نسبت به طرف احضار کننده خصومت ورزد)
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.