درستی، امانت، صداقت، جلال، قدوسیت، درستکاری، دیانت، راستکاری، قابلیت امین سایر معانی: دست و دل پاکی، پاکدستی، راستگویی، بی شیله پیلگی، رکی، (در اصل) شرف، شرافت، آبرو، والایی، فربودی، بابکی، ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فرمان مساوی برهردودست، دورویی
باوجدانی ,پیروی وجدان
وفاداری، استواری، ثبات، متانت، پایداری سایر معانی: پابرجایی، بلاتغییر بودن، تداوم، ثبات قدم، اراده، وفا، پایمردی [نساجی] ثبات - پایداری [ریاضیات] پیوسته، دائما، ثبات، ثابت بودن ...
فساد، رشوه خوارى، تباهى
عیاری، خاتوله، خبی، مکاری، خدعه سایر معانی: حیله بازی ,نیرنگ بازی ,روباه بازی
شایستگی، محجوبیت، نجابت، انطباق با مورد، پاک بینی سایر معانی: مناسبت، ادب، بزرگواری، آبرومندی (رجوع شود به: decent)، (جمع) آداب و اصول، نزاکت و حسن سلوک، معرفت، (جمع) تسهیلات و نیازهای زندگی ...
اصول اخلاق سایر معانی: (فلسفه) کردار شناسی، بهخوی شناسی، بهکردار شناسی، علم الاخلاق، (سیستم اخلاقی و رفتاری شخص یا مذهب یا حرفه و غیره) کردارگان، خویگان، به خویگان، بهکردارگان، اخلاقیات، رسا ...
بی ایمانی، بی اعتقادی، بی وفایی، پیمان شکنی، خیانت
رک گویی، بی پرده گویی، راست بازی، سادگی، پوست کندگی
نا پاکی، نا درستی، ناراستی، بی دیانتی سایر معانی: بی امانتی (واروی: probity)
درستى، صحت، حقانیت، عدالت، حق بودن