رقم قرضی، اقتباس کردن، قرض گرفتن، وام گرفتن، قرض کردن سایر معانی: عاریت (عاریه) گرفتن، به عاریت گرفتن (اندیشه یا واژه و غیره)، قر گرفتن [عمران و معماری] قرضه - قرضه گرفتن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حل کردن، رفع کردن، فیصل دادن، فیصله کردن، باز کردن، گشادن سایر معانی: (مسئله و غیره) حل کردن، پژنگ یافتن، پاسخ یابی کردن، جواب پیدا کردن، راه حل پیدا کردن، چاره جویی کردن، راهیابی کردن [نساج ...
اشکار کردن، برهنه کردن، کشف کردن، سر پوش برداشتن از سایر معانی: آشکار کردن، بر ملا کردن، افشا کردن، پرده برداری کردن، روپوش یا پوشش چیزی را برداشتن، عریان کردن