مرزی سایر معانی: عصبی، ناراحت، دلخور، رنجیده، زودخشم، بدخلق، لبه دار، تیز، زننده [عمران و معماری] لبه دار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برانگیختنی، قابل تحریک، قابل تهییج سایر معانی: تحریک پذیر، زود انگیز
چابک، عصبانی سایر معانی: دعوایی، جنگی، پرخاشگر، (عامیانه)، حساس، فراوان
دارای فعالیت بیش از اندازه سایر معانی: (به ویژه در مورد انسان) نا آرام، بی قرار، پر تکاپو، فزون کار، بس کنشور، طب دارای فعالیت بیش از اندازه
ترسو، چموش، تغییر پذیر، لاسی، اهل حال، رم کننده سایر معانی: رموک، رمنده، بی وفا
(عامیانه) عصبی، دستپاچه، آسیمه