feisty
معنی
چابک، عصبانی
سایر معانی: دعوایی، جنگی، پرخاشگر، (عامیانه)، حساس، فراوان
سایر معانی: دعوایی، جنگی، پرخاشگر، (عامیانه)، حساس، فراوان
دیکشنری
رطوبت
صفت
agile, perky, feisty, nimble, quick, swiftچابک
mad, furious, nervous, pelting, huffy, feistyعصبانی
ترجمه آنلاین
پر جنب و جوش
مترادف
active ، alive ، bubbly ، courageous ، difficult ، enthusiastic ، excitable ، fiery ، frisky ، full of pep ، game ، gritty ، gutsy ، gutty ، high strung ، hot blooded ، lively ، mettlesome ، ornery ، peppy ، quarrelsome ، scrappy ، sensitive ، spunky ، thin skinned ، tough ، truculent ، zestful