گیجی، حیرت زده کردن، بی حس کردن، گیج کردن، سراسیمه کردن سایر معانی: (مثلابا ضربه) بیهوش کردن، از هوش بردن، مدهوش کردن، از حال بردن، هاج و واج کردن، بهت زده کردن، مبهوت کردن، (صدای بلند یا ان ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شگفت انگیز، گزاف، حیرت اور، بهت اور سایر معانی: منگ کننده، گیج کننده، بهت آور، حیرت انگیز، عجیب
پوشاندن، مخفی کردن، غوطه ور ساختن، زیر اب کردن، در اب فرو بردن سایر معانی: (در آبگونه) فروبردن، زیر آب کردن، ناغوش کردن، غوطه ور کردن، (در آبگونه) فرو رفتن، زیر آب رفتن، سیل زده کردن، (با آب ...
تندر زده، رعد زده، گیج، هاج و واج، رعدزده، صاعقه زده، مات، مبهوت، حیرت زده
جابجا کردن، از اسب افتادن یا پیاده شدن، از جای خود تکان دادن سایر معانی: از اسب فرو افکندن، اسب را از گاری یادرشگه باز کردن
خشمگینانه سایر معانی: بزور، جبرا، بعنف، جابرانه، سخت، بشدت، شدیدا، به تندی
دستگاهی که بهطور خودکار سکانافزار را واپایش میکند تا مسیر ازپیشتعیینشدۀ شناور حفظ شود [حملونقل دریایی]
واژههای مصوب فرهنگستان
فن و مهارت هدایت کشتی [حملونقل دریایی]
لایهای فشرده از یونها و مولکولها که، براثر نیروهای برجذبی شیمیایی یا الکتریکی، بر روی الکترود یا جسم جامد قرار میگیرد [ژئوفیزیک] ...
الوار یا قطعهای فلزی برای تقویت درگاه سکان [حملونقل دریایی]
نوعی کلاه مستحکم که از آن برای محافظت از سر استفاده میکنند [علوم نظامی]
نوعی کلاه که نظامیان از آن برای محافظت از سر در برابر اصابت گلوله یا ترکش استفاده میکنند [علوم نظامی]