تیرگی، مه گرفتگی، گیجی، ابهام [پلیمر] شیرگون شدن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ابر، توده انبوه، سحاب، توده ابرومه، ابری شدن، سایه افکن شدن سایر معانی: توده ی دود یا بخار یا گرد و خاک و غیره، دم، دمه، انبوه، انبوهه، خیل، کدر کردن یا شدن، تیره شدن، (مجازی )هر چه که تیره ...
سینما، غشا، فیلم، فیلم عکاسی، فیلم سینما، پرده نازک، تاری چشم، ساختمان لیفی ورشتهای، فیلمبرداشتن از سایر معانی: (سینما و عکاسی و غیره) فیلم، فیلم برداری کردن، (انگلیس) لایه ی پلاستیکی نازک، ...