معنی

سینما، غشا، فیلم، فیلم عکاسی، فیلم سینما، پرده نازک، تاری چشم، ساختمان لیفی ورشتهای، فیلمبرداشتن از
سایر معانی: (سینما و عکاسی و غیره) فیلم، فیلم برداری کردن، (انگلیس) لایه ی پلاستیکی نازک، کیسه ی پلاستیکی بسیار نازک، (ورقه ی بسیار نازکی که روی روغن یا آبگونه یا گرد تشکیل می شود) پوسته، لایه، پرده ی نازک، نازک لای، نازک پرده، با لایه ی نازک پوشاندن، غبار یا هر چیز که دیدن را مبهم کند، پرده ی توری، (چشم پزشکی) تاری چشم (به ویژه غبار روی قرنیه)، درجمع سینما
[شیمی] فیلم، پوسته
[سینما] فیلم
[عمران و معماری] فیلم - قشر نازک - غشای نازک - لایه نازک - لعاب نازک
[برق و الکترونیک] لایه، پوسته، ورقه نازک
[زمین شناسی] پرده، تیغه، رشته، تار
[نساجی] قشر نازک - فیلم - لایه نازک
[پلیمر] فیلم، لایه

دیکشنری

فیلم
اسم
filmفیلم
cinema, film, movie, movie, motion picture, cinematographسینما
membrane, film, velum, coverغشا
filmفیلم عکاسی
film, movieفیلم سینما
film, scruffپرده نازک
film, mistتاری چشم
filmساختمان لیفی ورشتهای
فعل
filmفیلمبرداشتن از

ترجمه آنلاین

فیلم

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.