معنی

ابر، توده انبوه، سحاب، توده ابرومه، ابری شدن، سایه افکن شدن
سایر معانی: توده ی دود یا بخار یا گرد و خاک و غیره، دم، دمه، انبوه، انبوهه، خیل، کدر کردن یا شدن، تیره شدن، (مجازی )هر چه که تیره یا مبهم یا محزون کند، ابری کردن یا شدن، مبهم کردن، تاری، کدری، (در سنگ مرمر و چوب و غیره) رگه، تیرگی، محزون کردن، دلگیر شدن، دلواپس کردن، تیره وگرفته
[برق و الکترونیک] ابر توده ای از الکترونها که در اطراف کاتد یک لامپ خلأ و در غیاب ولتاژهای مثبت روی صفحه انحراف یا نمایش در حال چرخش هستند.
[زمین شناسی] ابر توده ای از قطرات کوچک آب یا یخ که از انقباض بخار آب در جو تشکیل می شود
[آب و خاک] ابر

دیکشنری

ابر
اسم
cloud, nebula, brumeابر
cloud, lotتوده انبوه
nebula, cloudسحاب
cloudتوده ابرومه
فعل
cloudابری شدن
cloudسایه افکن شدن

ترجمه آنلاین

ابر

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.