تفنگ، ششلول، تلمبه دستی، سرنگ امپول زنی و امثال ان، توپ، تیر اندازی کردن سایر معانی: هرچیزی که به شکل سلاح آتشین باشد و یا کاری مشابه کار آن انجام دهد، (عامیانه) جانی مسلح، تیر انداختن، شکار ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پناه گاه توپ یاتوپچی
ترسیده (از صدای تیر)، اسلحه ترس، ترسو و مظنون (به واسطه ی تجربه ی بد)، مار گزیده (که از ریسمان می ترسد)، ترسنده ازصدای تفنگ درگفتگوی ازتوله شکاری، ترسنده از صدای تفنگ، ترسو، بی تجربه
سنبه سایر معانی: سنبه
ناو کوچک توپدار سایر معانی: (نیروی دریایی) ناوچه ی توپدار
باروت پنبه سایر معانی: باروت پنبه [نساجی] پنبه باروتی - پنبه منفجره
کسیکه با اسلحه گرم میجنگد
چخماق، وسیله اتشرسانی سایر معانی: وسیله ی آتش رسانی در تفنگ های قدیمی، قفل گلنگدن، ضامن، در تفنگ چخماق
مفرغ، فلز مرکب از مس و قلغ و روی سایر معانی: نوعی برنز که در قدیم از آن لوله ی توپ می ساختند، هر نوع فلز یا آلیاژی که شبیه این نوع برنز است، مفره، مفره، فلزترکیب شده ازمس وقلع وروی [عمران و ...
[برق و الکترونیک] تقویت کننده گان تقویت کننده ی ریزموجی بر اساس دیودگان کهدر هنگام تغذیه توسط منبع ریزموج به صورت تقویت کننده مقاومت - منفی رفتار می کند. در نتیجه توان بازتابیده بزگتر از توا ...
[برق و الکترونیک] اثر گان - اثرگان اثری که توسط ج.ب.گان در سال 1963 کشف شده است ؛ اگر یک ولتاژ ثابت و بیشتر از یک مقدار بحرانی به اتصالهای دو طرف قطعه کوچکی ازگالیم آرسنید نوع N اعمال شود، ن ...
اسم خاص مذکر