معنی

تفنگ، ششلول، تلمبه دستی، سرنگ امپول زنی و امثال ان، توپ، تیر اندازی کردن
سایر معانی: هرچیزی که به شکل سلاح آتشین باشد و یا کاری مشابه کار آن انجام دهد، (عامیانه) جانی مسلح، تیر انداختن، شکار کردن، برای تیر اندازی یا شکار رفتن، (عامیانه) باتیرزدن، اسلحه ی کمری، هفت تیر، تپانچه، مسلسل، (برای مخابره یا خیر مقدم) تیراندازی، (مسابقات) تیر شروع، شلیک آغاز، (مکانیک) تلمبه
[عمران و معماری] بتن پاش - ملات پاش
[کامپیوتر] تفنگ
[زمین شناسی] بتن پاش، ملات پاش

دیکشنری

اسلحه
اسم
gun, rifle, musketryتفنگ
ball, cannon, gun, roll, bluff, ordnanceتوپ
gunششلول
gunتلمبه دستی
gunسرنگ امپول زنی و امثال ان
فعل
fire, gunتیر اندازی کردن

ترجمه آنلاین

تفنگ

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.