بدون حیله، بدون تزویر، ازروی سادگی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
راست، صادق، راستگو، حقگو، موافق باحقایق، از روی صدق و صفا سایر معانی: صدیق، (هنر و ادبیات) واقع نما، راستین نما، واقعی
ساده، صمیمی، بی ریا، بی پیرایه، بی تکلیف سایر معانی: دگرگون نشده، بی تغییر، نادگرسان، تحت تاثیر قرار نگرفته
ساده لوح، ساده دل، ساده طبع سایر معانی: ساده، صاف و ساده، چشم و گوش بسته، هالو، بی هنر، ابتدایی، غیرتصنعی، غیرساختگی، واقعی، اصیل، نافرهیخته، بی حیله، بی تزویر، جانزده