نیا، پدر بزرگ، پیر مرد سایر معانی: بابابزرگ، (مذکر) نیا، جد، پدر بزرگ قانون ـ فقه : جد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(آمریکا)، قانون سابق برخی از ایالات جنوبی که طبق آن بی سوادانی که اجداد آنها قبل از 1867 رای داده بودند حق رای داشتند (به این وسیله سیاهپوستان بی سواد از حق رای محروم می شدند چون اصولا سیاهپ ...
وابسته به پدر بزرگ، پدر بزرگانه، (مثل پدر بزرگ ها) مهربان و دوست داشتنی
پیر، پیر مرد سایر معانی: (عامیانه) پیر، سالخورده، سالمند، ادم کار کشته که چهار سال در نیروی دریایی کار کرده باشد