بطوردلپذیریامطبوع
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مهربان، دلپذیر، شیرین سایر معانی: خوش طینت، رفیق دوست، دوستانه، (مهجور) دوست داشتنی، دلفریب، دوست داشتنی
دوستانه، دوست داشتنی سایر معانی: با مهربانی، آشتی آمیز، مصالحه آمیز، باصلح و صفا، دوستوار، موافق
شادی، طالع، سعادت، خرسندی، خوش وقتی، خوش بختی، سعد کوفی سایر معانی: خوشحالی، خوشی، خوشنودی
خوشی، خرسندی سایر معانی: خوشحالی، شادمانی
خوشى، شادمانى
مهربان، اجباری، الزامی، اماده خدمت سایر معانی: منت گذار، مدد کار، پر لطف، بزرگوار، حاضر خدمات