نمایش، شعله، روشنایی خیرهکننده و نامنظم، زبانه کشی، شعله زنی، چراغ یا نشان دریایی، از جا در رفتن، باشعله نامنظم سوختن، زبانه کشیدن سایر معانی: (با نور درخشان) سوختن، گر زدن، فروزان شدن یا کر ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
1- (در اثر مواد مخدر) نشئه شدن، از خود بی خود شدن، مست و لایعقل شدن 2- (در اثر نمایش یا اثر هنری ولی بدون مصرف موادمخدر) از خود بی خود شدن، عنان از کف دادن، (خودمانی) نشئگی، مستی، خلسه، توهم
منحرف کردن، عدول کردن، کج شدن، طفره زدن، منحرف شدن سایر معانی: ویراژدادن، تغییر جهت دادن، چپ راست رفتن، مار پیچ رفتن، (ناگهان) پیچیدن، چپ راست روی، تغییر جهت ناگهانی، پیچ ناگهانی ...