[زمین شناسی] ابر سوزان ابر درخشان، ابر تابناک.
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سیاه پوست، رنگی، رنگین، ملون، نژادهای غیر سفید پوست سایر معانی: رنگدار، رنگارنگ، دارای رنگ بخصوص، دگرگون شده (از راه غلو کردن یا دستکاری یا تلقین و غیره)، (افریقای جنوبی - معمولا c بزرگ) دور ...
پرشور و حرارت، پراحساسات، برانگیخته، تهییجشده، بهوس افتاده، به جنبش درامده
پر جلوه، رخشان، رخشنده، فروزنده سایر معانی: پر جلا، پر ورغ، براق، درخشان، تابان، پر زرق وبرق [نساجی] براق - درخشنده- جلوه گر
ریخته، ذوب شده، گداخته، اب شده سایر معانی: مذاب، آب شده (در اثر گرما)، بخسیده، تفتیده، پخسان، (قدیمی) اسم مفعول فعل: melt، ریختگی [زمین شناسی] مذاب، گداخته حالت مایعی که محصول گرمایش و ذوب ش ...
متشعشع، تابناک، ساطع، درخشنده، شعاعی، پر جلا سایر معانی: درخشان، تابنده، پرشید، پرنور، نورانی، فروزان، رخشنده، رخشا، شاد و خرم، پر طراوت، پرتاوی، منبع نور، (نجوم) منبع شهاب ها، شهاب چشمه، شه ...