معنی

ریخته، ذوب شده، گداخته، اب شده
سایر معانی: مذاب، آب شده (در اثر گرما)، بخسیده، تفتیده، پخسان، (قدیمی) اسم مفعول فعل: melt، ریختگی
[زمین شناسی] مذاب، گداخته حالت مایعی که محصول گرمایش و ذوب شدن فاز جامد است.
[ریاضیات] مذاب، ذوب شو

دیکشنری

ذوب شده
صفت
moltenگداخته
fused, moltenذوب شده
molten, besprentریخته
moltenاب شده

ترجمه آنلاین

مذاب

مترادف

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.