افشاندن، تراوش کردن، بیرون آمدن سایر معانی: (از سوراخ یا بریدگی به بیرون تراویدن مثل عرق بدن) تراویدن، ترشح کردن، اشپیختن، تراواندن، (بو) متصاعد کردن، (بو) دادن، فرایاز کردن، ساطع کردن، از خ ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بیرون دادن سایر معانی: درز کردن
بر گرداندن، تامل کردن، فکر کردن، معکوس کردن، منعکس کردن، باز تابیدن، بازتاب دادن یا یافتن سایر معانی: (نور یا گرما) بازتاب داشتن، پس تافتن، (صدا) پژواک داشتن، طنین افکندن، منعکس شدن یا کردن، ...
الونک، کپر، ریختن، افکندن، پوست ریختن، جاری ساختن، خون جاری ساختن، برگ ریزان کردن، انداختن، افشاندن سایر معانی: اتاقک (برای انبار کردن ماشین چمن زنی و ابزار باغ و غیره) آلونک، - دان، بیرون ر ...